محمد سامين محمد سامين ، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه و 16 روز سن داره

سامين نفس بابا ومامان

گل نازم

سلام به عزيز جانم كه يه مدتي كامپيوتر مامانت خراب خيلي سخت برات پست ميزاره جانم  اما خاطرات با بودنت در ذهنم هميشه ذخيره ميشه گلم   پسرم الان براي خودش مردي شده  يه مرد بزرگ وقتي بابا مازي براي كارش ميره تهران هميشه  به باباش ميگم مرد خونه سامين هستش  البته بگم سامين گلم يه سري كارهايي ميكنه كه مامانش دوست نداره مثلا جديدا لج كردن ياد گرفت كه بابايي وماماني دارن باهاش مقابله ميكنن چون يه پسر خوب نبايد اين كارها را كن   وقتي گل پسرم با ناز مامانشو صدا ميكنه دلم غش ميره ميگه ماماني          الهي بگردم   ديروز داشتم تصاوير حيوانات بهش نشون ميدادم به ر...
10 آبان 1390

نوزده ماهگيت مبارك

   اي جانم  جمعه وارد نوزده ماهگيت شدي پسرم يواش يواش داره بزرگ ميشه براي خودش مردي ميشه                                هر روز ي كه ميگذره كلي چيزهاي جديد ياد ميگيري اي كاش ميتونستم تو تمام دقايق و لحظه ها پيشت باشم  وقتي برام ناز ميكني بهترين لحظه هاي زندگيم برام ورق ميزني                                  &nbs...
9 مهر 1390

يك ماه دوري ...............

سلام عزيزم اول از همه بايد از گل پسرم عذرخواهي كنم باور كن پسرم چند وقت بود كه سايتم قاط زده بود اصلا باز نميشد در اين چند وقت كارهايي كه كرديم خلاصه برات ميگم      براي عيد فطر رفته بوديم تهران يعني  سه شنبه رفتيم تا جمعه اونجا بوديم  بهت كه خيلي خوش گذشت من وبابايي رفته بوديم  برات كلي لباس خريده بوديم  بعدش صبح زود از تهران حركت كرديم اومديم  خونه مامان انيس ينها همه اونجا بودن چون براي ماشين شكوفه جون گوسفند كشته بودن نهار همه اومده بودن اونجا پسر من خيلي پسر خوبي بود.با بچه ها هم حسابي بازي كرد دريكي از اين جمعه ها ماماني مادوره داشتيم و قرار بود نهار جمعه مهموني بديم ...
9 مهر 1390

هيجده ماهگيت مبارك

                      سلام عزيزم ببخشيد از اينكه دير به دير ميام به وبت سراغت ميگيرم منو ببخش عزيزم                                                               ماماني اين چند روز هوا خيلي باراني بود ويه مقدار سرما خوردي ديروز هم برديم دكترت دكتر گفت 11 كيلو شدي&nbs...
8 شهريور 1390

ببخشيددددددددددد گل پسرم

                  عزيزم ببخشيد مدتي كه به وبت كم سر ميزنم آخه خيلي كار دارم اين عكسها را هفته پيش رفته بوديم خونه مامان انيس گرفتيم چقدر هم كيف كردي هوا هم خيلي گرم بود شما هم كه عشق آب وآ ب بازي عزيزم البته هفته ي كه گذشت سه شنبه من وبابايي وشما رفتين تهران بدون اينكه به با باجون اينها بگيم چقدر خوشحال شدن وقتي ديدنت  تو هم خيلي بهت خوش گذشت عزيزم ماماني دوست دارم عزيزم تك ستاره زندگيم                بوووووووووووووووووووووووووسسسسسسسسسسسسسسس ...
25 مرداد 1390