سامين نفس بابا ومامان

              سلام گل پسرم  قرار بودپنجشنبه بریم خونه مامان انیس ،اما به خاطر کاری که پیش اومد رفتیم خونه دایی بابک محمودآبادبه تو هم که خیلی خوش گذشت صبح با بابایی ودایی بابک رفتین تو حیاط فوتپال بازی کردی تازه مامانی خیلی هم ورجه ورجه کردی   گنجشکک مامانی تازه دیشب تا آخر شب بیدار  بودی بعدازظهر جمعه هم برگشتیم خونمون توهم همچنان با ورودت به خونه به کنجکاویت ادامه میدی     ...

      سلام عزیزم از امروز میخوام برات خاطره هاتو به روز کنم گلم صبح که داشته میامدم  زود بیدار شدی خاله زهرا وقتی اومد  میخواستم بیام اداره  خیلی بد اخلاقی  کردی هی الکی لج میکردی  پسرم شما دیگه برزگ شدی از تو بعیده؟ بعد از عید که مامانی  خیلی پیشت بود دوست نداری که دیگه بره  اداره میخوای همیشه پیشت باشم اما جانم تو بزرگ مرد کوچک من هستی من وبابایی پیش همه کلی بهت افتخار میکنیم    امروز میخوایم بریم خونه مامان انیس ُامروز تولد خاله مرجانه براش یه کادو خوشگل هم خریدیم چون تو میخوای برای اولین بار به خاله ججانت کادو ...