سامين دلاور مرد
سلام سلام به روي ناز پسرم
گل پسر من اين روزها ديگه پله پله داري بزرگتر ميشي اي جانم كم كمك هم تنبليتو كنار ميزاري يه چيزهاي كوچولويي هم ميگي
مامان در اين مدت كه نوشتم شب يلدا را پشت سر گذاشتيم كه رفتيم خونه عموعلي اينها خيلي هم بهت خوش گذشت وحسابي بهت كيف داد وقتي بهاره جون داشت تار ميزد وميرفت تو حس تند تند دست ميزدي حواسشو پرت ميكردي همه بهت ميخنديدن تازه مامانت اون روز رفت ژله درست كرد اما رفت برگردندش همه اش خراب شددددددددددددد يه ابتكاري به خرج داد خيلي خوشگل شد تازه عاطفه جون هم از آلمان اومده بود واون شب پيش ما بود البته عموحامد بعد از چند روز اومد پيش مون كلا اين مدت با حضور اينها خيلي به ما خوش گذشت مامان انيس هم يه مهموني داد تا هم دور هم باشيم واون شب خيلي خوش گذشت با بچه ها زديم ورقصيديموكلي روحيه گرفتيم تازه يك يادگاري به عاطفه جون دادم تا اونجا هستش با ديدنش ياد من بيفته ههههههههههههههههه
19ديماه تولد محمد بود رفتيم اونجا خيلي هم به ما خوش گذشت وكلي كيف كردم تازه براي محمدكلي رقصيدميادم باشه محمد هم بزرگ شد تولد تو بايد برقصه
مامان كارهايي كه انجام ميدي جديدا ميري در يخچالباز ميكني شما كه هيچي نميخوري فقط ماماني را اذيت ميكني
عاشق يه چيز هم هستي عاشق جوجه ومرغهر چيزي را ببيني حتي پرنده رل ميگي جوجه