محمد سامين محمد سامين ، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه و 14 روز سن داره

سامين نفس بابا ومامان

گذری بریکسال زندگی محمد سامین

1390/2/3 10:59
نویسنده : مامان روجا
2,741 بازدید
اشتراک گذاری

                               

                    

      http://zibasaz.persiangig.com/pic/bar/1/6.gifhttp://zibasaz.persiangig.com/pic/bar/1/6.gifhttp://zibasaz.persiangig.com/pic/bar/1/6.gifhttp://zibasaz.persiangig.com/pic/bar/1/6.gifعزيز دلم ميخوام از روزي برايت بنويسم من وبابا مازيار به عشق ديدنت از خواب برخواستيم ما سال ۱۳۸۹ را با اميد در آغوش گرفتن يه پسر ناز شروع كرديم وبراي ديدنت لحظه شماري ميكردم شب قبل از رفتن به بيمارستان مامان انيس ودايي بابك وزن دايي الهه شب اومدن خونمون تا با هم بريم بيمارستان ،تمام لباسهاتو توي كيف قرارداده بودم تا پسرم را با اون لباس نازش ببينم صبح كه رفتيم بيمارستان متوجه شديم دكترت خانم اسماعيل زاده رفته مسافرت ،وخانم دكتر اصنافي مامانت عمل ميكنه براي اخرين بار رفتم صداي قلبت ميشنيدم بعدش خانم دكتر اومد من لباس عمل پوشيدم رفتم اطاق عمل ،وقتي داشتم ميرفتم اتاق عمل دلم خيلي آشوب بود مامان انيس تسبيح دستش بود وبابا مازيار وپدرجون تو راهرو بودن در آخرين لحظه دست بابا مازيار گرفتم بهش گفتم براي هر دو تامون دعا كنه وقتي بي حسم كردن خوبيش آون بود كه ميتونستم صداتو اولين بار بشنوم وقتي صدا نازتو شنيدم عقربه هاي ساعت روي ۱۱ را نشان ميداد خانم پرستار يه پسر دوست داشتني را به من نشون داد كه چشمهاي سياهش باز باز بود ومامانش نگاه ميكرد خدا را در ان لحظه شكر كردم واز او خواستم به من نيرويي دهد تا بتوام امانتش را به سر منزل برسانم واو را انساني صالح وسالم تربيت كنم ۰

سامين مامان نيم ساعت بعد از تولد

 

 

 

                  niniweblog.com

وبعدش ماماني ،انقدر درد داشتم  كه نگو  بابا مازيار گفت خدا يه پسر خيلي ناز بهمون داده نگو ونپرس وبعد از اون همه اومدن هركي كه فكرش كنيد ازعاطفه جون عمو حامد بگير تا بقيه  عزيز بهتر از جانم دوستت دارم دوست دارم دوست دارم

                      niniweblog.com

عزيزم ماوسط هاي ارديبهشت تو رابرديم تهران خونه بابا مقيم اينها ،بابا مقيم اومد دنبالمونniniweblog.com تا تو را با ماشين بابايي ببريم وقتي از بابل حركت كرديم تا خود خونه بابايي خواب بودي فقط توي تونل چشمهاتو باز ميكردي ،اونجا كه بوديم خونه عمه طيبه ،عمو رامين وعموعلي آقا رفتيم وتو چه ناز وآقا بودي تو اين مهمونيها ومن وبابا مازيار بهت افتخار كرديم .

عزيزم خونه بابابزرگ مقيم تو دو ماهگي

 

niniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.com

 niniweblog.comای جانم اواخر خرداد تورا برای ختنهniniweblog.com بردیم بیمارستان ٍ ابتدا گریه نکردی اما وقتی خانم پرستار تو را ازمن گرفت گریه تو شروع کردی niniweblog.comدلم برات پر کشیدniniweblog.comچقدر دلم تنگ شده مامان انیس هم پیش من بود وقتی تو را از اتاق عمل آوردن زیاد گریه نکردی باز هم صبور بودی پسرم آقا هستی جانم تو همه نور چشم من وبابایی هستیniniweblog.com

    

niniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.com

  niniweblog.comتابستون با همه گرميش اومد وتو چه گرمايي بودي يك دقيقه بدون كولر جايي نميرفتي وما با خنده هات ونازهات وبا همه شيرينكاريت توان دوباره ميگرفتيم عزيزم ما اوايل شهريور ۳تايي من وشما وبابايي رفتيم كيش ،همش فكر ميكرديم اذيت ميشي اما چه خاطراتي براي مارقم زدي كه آبروت ميره الان برات تعريف كنم هر وقت بزرگ شدي يادم بيار تا بهت بگم خيلي كيش خوش گذشت مهمتر از همه بودن تو اونجا بود حتما عكسهايي كه توي كيش گرفتي اينجا برات ميذارم.

 

.سامين تو 6 ماهگي كيش كنار دريا

niniweblog.com

اواخر شهريور هم عمو سعيد وخانمش بهاره جون از دوستهاي بابا اومدن خونمون ،ما قبل از اينكه بيان يه برنامه درست وحسابي براشون چيديم تا ببرمشون بگردونيم همه جا برديم منطقه شيخ موسي تو بابل  خيلي قشنگ بود به قول  بهاره جون آخر دنيا ،همون روز اونها را برديم خونه مامان انيس ،اونجا را ديدن وكيف كردن، يه روز هم اونها را برديم منطقه ساري سد شهيد رجايي وجاده سنگده كه بابا مازيار هميشه ماموريت ميرفت جاهايي كه من با اينكه بچه شمالم از ديدنش در حيرت بودم مثل تابلو نقاشي بود وفكر نكنم عده زيادي از انجا عبور كرده باشند بعدازظهرش رفتيم درياچه شورمست روستاي پدريت و عشق بابات وهمينطور عموسعيد كه عاشق اونجاست ناهار خورديم برگشتيم بابل

 

niniweblog.com

سامين روي سد شهيد رجايي ساري

niniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.com

عزيزم روزهاي سنگيني در انتظارم بود چون ۷ مهر مرخصيم تموم ميشد وميخواستم شما را بسپارم به خاله زهرا كه پرستارتون بود اما عزيزم هميشه قلبم وروحم با تو هست تا ابد.عزيز جانم روزها پشت سر هم ميگذشتن ومن بزرگ شدن تو را از ته دلم مي ديدم روزي كه  ونگران از اينكه نتوني با پرستارت (خاله زهرا)كنار بيايي اما دست خاله زهرا درد نكنه تونستي باهاش كنار بياي تو اداره اوايل هميشه دلم پيشت بود عكست كه توي كامپيوترم هر دقيقه نگاهش ميكردم ودلم پر ميزد تا بيام  پيشت .

niniweblog.com

 

عزيزم چند روزي از اداره رفتن من نگذشته بود كه تو تونستي بنشيني تو هفت ماهگيت ،ومن خوشحال از اينكه تو زودي داره بزرگ ميشي وخدا را شكر از اينكه پسري سالم وباهوش به ما داده

niniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.com

سامين تو هفت ماهگي

 niniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.com

 

niniweblog.comجيگرم شب يلدا قبل از اينكه بريم خونه مامان انيس برديمت آتليه وچقدر عكسها قشنگ شد تازه همونجا توي آتليه تونستي براي اولين بار چهار ودست وپا بري جيگرم 

 تازه پسرم یک گلتصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری پنجم www.pichak.net كليك كنيد کاشتی بابا همیشه موقع اذان  تو خونه کاری کرد که کسی حرف نزنه وبا هم بشینیم اذان گوش بدیم وآنقدر این کار کرد که تو تونستی با زبا ن شیرین خودت بگی اله اتبرتصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری پنجم www.pichak.net كليك كنيد

 

niniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.com

niniweblog.comعزيزم دلم توي يكي از روزيهاي ديماه هم يك اتفاق خيلي خوب برايمان افتاد تاريخ ۱۹ دي محمدniniweblog.comكوچولوي عموحسن وزنمواعظم بعد از چند سال انتظار بدنيا اومد niniweblog.comشما دو نفرمثل داداشهای هم ودو دوست خوب برا همدیگر باشید niniweblog.com خدايا در پناه ي خودش حفظ كن واميدوارم شادي همه ي آدمها هميشگي باشدniniweblog.com

 

niniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.com

 

گنجشک اشی مشی ما بهمن ماه برات آش دندونی پختیم البته خونه مامان انیس یک مروارید خوشگل وکوچولو در آوردی niniweblog.comکه مثل الماس میدرخشید جانم تازه میتونستی لبه همه چیز رو برداری بلند شی تند تند هم زمین میخوردیًniniweblog.com َِمامانی هم هی مواظبت بود تا چیزیت نشه عزیزم همیشه مواظبت باش البته دو تا فرشته ناز               همیشه باهات هستن گلم

niniweblog.comniniweblog.comniniweblog.com

 

زنبور عسل من  اسفند ماه وقتی اومد باخودش خاطرات پارسال برای من زنده میکنه روزهایی که منو بابا مازیار داشتیم برای شما اتاق و وسایل  را آماده میکردیم عزیز جان ای نفسم ای کسی که تمام تپشهای قلبم بهmahsae-aliامید بزرگ شدنت می تپدوقتی تورا می بینم دلم به آینده قرص تر میشه ومن وبابا تلاش بیشتری برایت میکنیم  الان که به گذر یکسال نگاه میکنم چه زود یکسال از آمدن وروشن شدن چراغ زندگیمان میگذرد.روزها ی اسفند زیاد سرحال نبودی پشت سر هم دندون در میاوردی وزیاد حال نداشتی تازه یه سرما سخت هم خورده بودی تازه داداش کوچولوت محمد هم مریض شده بود وتوی بیمارستان بستری شده بود  الهی به حق نی نی امام حسین همه بچه ها سالم وسلامت باشند وزیر سایه پدر niniweblog.comومادرشون niniweblog.com

  عزيز دلم يه ني ني niniweblog.comديگه هم تو اواخر اسفند به جمع ني ني هاي فاميل اضافه شد رونيا دختر پسر عمو ميلاد مباركه ان شا ا...niniweblog.com

 

 

 

مهتاب زندگیم کم کم عید niniweblog.comداره میاد وبا خودش بوی تازگی رو میاره وبه همراه اون هم بوی تولد niniweblog.comدوباره ات میرسد جانم

عزيزم گلم شما يك روز مونده بود به عيد  تونستي چند قدم راه بري ،اونقدر هم ذوق داشتي كه تند تند راه ميرفتي هي ميافتادي  زمين  شاپرك من ان شاا... هم موفقيتهاي زندگيت با گامهاي محكم باشد جانم

خدایا در این سال نو به پاکی قلب کوچیکعكس و تصاویر زیبا برای زیباسازی وبلاگ شما -------------- بهاربیست دات كام ------------- BAHAR22.COM ------------ عكس تصاویر زیباسازی وبلاگ فارسی وپاک پسرم  ِ سلامتی همه نی نیهای ناز رو از خداوند خواستارم - همه پدر ومادرها هم سالم باشند و بچه های نازشون زیر چتر شون صحیح وسالم باشند

www.bahar-20.com            قالب ، کد موزیک ، تصاویر زیباسازی وبلاگ ، فال      WWW.BAHAR-20.COMبهار با خودش یاد وخاطره دوباره رسیدنت یاد چشم انتظاری زیبای به تورسیدن میدهد خدايا شكرت

عزیز دلم ما امسال با بابا تصمیم گرفتیم به همه یه عیدی درست وحسابی بدیم  یه تقویم قشنگ niniweblog.comبا عکسهای زیبایت تا هم بچه ها وقتی در گذر زمان به تقویم نگاه میکنن به یاد توniniweblog.com باشند پسر نازم مامانی از طرف تو برای همه یه دعا  کردم

                                    

                                                     تقويم گل پسرم 

                                  

 

 

 

                    niniweblog.com

 

 سال تحویلniniweblog.com خونه مامان انیس اینها بودیم منو وشما خواب بودیم  شاید هم تا آخر سال همچنان خواب باشیم  صبح عید هم پاشدیم شما اولین سالی هم بود که تو جمع ما بودی وهمه خوشحال از حضورت ناهار عید هم همه اومدن خونه آقاجون اینها واقعا جاشون خالی بود روزهای عید هم از پی هم میگذشتن وما به مهمونی ودید وبازدید میرفتیم روز دو عید هم به سوادکوه رفتیم اونجا دوباره شما خیلی گریه کردی وبعدازظهر برگشتیم خونه مامان انیس

                            منو عشقم

 

 

شاهچراغ زندگیم  ۷ عید فرارسیدن تولدت بود  عزیزم تولدت را بهت تبریک میگم وامیدوارم زیر سایه الله زود زود بزرگ وعاقل بشی

 

 

دوست دارم به انداز تمام......

 

تولدت مبارک تولدت مبارکتولدت مبارک

 

جیگر طلا ما تولدت رو خونه مامان انیس گرفتیم البته برات دو تا تولدگرفتیم  فاميلاي بابا يي هم جدا گرفتیم تو خونه خودمون

خو نه مامان انيس اينها خيلي خوش گذشت زديم رقصيديم  niniweblog.comكلي هم شادي niniweblog.comniniweblog.comكرديم اما ماماني چون ديگه ديروقت شده بود تو هي خواب داشتي ونق نق مي كردي جيگرم

كلي هم كادوي تولد گرفتي پسر رشيدم            

 

         تولد يكسالگي پسرم گل پسرم قند عسلم

 

                      niniweblog.com

                سامين شب تولد با چشمهاي خواب آلودش  

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (9)

بهروز
29 فروردین 90 9:08
ممنون آقا بهروز دستتون درد نكنه از اينكه نظرتون دادين
عاطفه
29 فروردین 90 9:23
بوسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسس

بهاره
30 فروردین 90 6:24
مرسي بهاره جون به ماماني هم ميگم بعدا بازنشسته شد واسه ني ني شما و خاله شكوفه هم درست كنه

ashkan
30 فروردین 90 7:40
مرسي اشكان جون از اينكه شما وب منو ديديد خيييييييييييييييييلي خوشحال شدم

عمه مرضیه
30 فروردین 90 7:44
مرسي عمه جون
زینب
30 فروردین 90 21:14
خاله زينب مرسي مامان من براي مصطفي هم وبلاگ درست كرد به مصطفي سلام برسونيد

عمه مرضیه
31 فروردین 90 11:33
عمه مرضيه سلام مرسي ببخشيد تاييد دير كدم خيلي خوشحال شدم از اينكه نظرتون دادين نيكي جون ببوسيد

عاطفه
31 فروردین 90 15:22
منم هر روز مي آم اينجا و كلي دلم براتون تنگ مي شه، از طرف من محمد سامين ببوس.
نیکی
24 اردیبهشت 90 16:01
مرسي نيكي جون بهت تبريك ميگم از اينكه كلاس اولت تموم شده ان شاا... تند تند بزرگ بشي عزيزم منتظرت هستم


بوسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسس